Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



تخت جمشید ( پارسه ):.

 

"تخت جمشید" که غربیان آن را " پرسِه پلیس " می خوانند، در ٥٧ کیلومتـری شمال شرقــی شیراز وبرروی صفّـــــه ای به ارتفـاع ۱۷۷۰ متراز سطح دریا واقع است.  " صفـّه تخت جمشید " حدود  ۱۲۵هزار متر مربع وسعـــــــت دارد و آثار روی آن بازمانده ارگ " شهر پارسه " است که ازمراکز مهم دوره " هخامنشی " بوده  و در جلگه " مرودشت " در غرب آثارفعلی جای داشته است.  این آثار شامل چهار گروه ساختمانی می باشد که از سه طرف در میان دیواری خشتی و استوار بنام "باروی تخت جمشید" محصور بوده است.  یک " پلکان بزرگ ورودی " درشمال غرب صفه درست کرده اند که دوطرف قرینه دارد و هر طرف آن با ۱۱۱ پله پهن اما کم ارتفاع ازسطح دشت به بالای سکو هدایت میکند. این پلکان از نظر هنری و معماری در حد کمال است و بقول " ارنست هرتسفلد " Ernest Herzfeld  آلمانی که نخستین " کاوش علمی در تخت جمشید " را کرده است، در هیچ جای جهان قدیم نظیری ندارد.    ادامه مطلب...

بیستون( کتیبه داریوش کبیر ) ::.

در 30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری بر روی صخره ای داریوش کتیبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسی از راز آن آگاه نبود . چشمه بیستون محل اطراق کاروانها در دورانهای مختلف بوده است برای همین کسان زیادی کتیبه داریوش را دیده اند و شرحی از آن را در سفرنامه ها یا خاطراتشان گفته اند . از قدیمی ترین آثار درباره این نوشته ، گفته های دیودورسس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزه داری که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشته ای با حروف سریانی نقل کرده اند دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چنین آورده است که صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ یونانیان تعلق داشته است . ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده شرحی نوشته و در آن بیستون را باپتانا در ناحیه ، ادامه مطلب...
پایه های دین مزدیسنا:.

پایه های دین مزدیسنا (مزدیسنای زرتشتی – مزدیسنای زروانگرایانه) :
در بحث های پیشین، فرنودم این بود تا پایه های دین زرتشتی (نه آیین زرتشت) را بررسی کنم. مجبور گشتم که تاریخچه مزدیسنا پس از زرتشت را به طور خلاصه ارائه دهم. حالا نوبت آن است که پایه ها (اصول) دین زرتشتی را معرفی کنیم. لازم به یاد آوری است که پایه های دین آن ویژگیها و باورهایی است که حتا اگر یکی از آنها از دست برود، شخص باورمند به آن دین از آن دین بیرون میشود. در خصوص آیین زرتشت گفتیم که پایه های آن دو چیز بیشتر نیست. یکی خرد و دیگری راستی. که نبود هریک نه تنها خوشنودی زرتشت و خدای زرتشت را از میان میبرد بلکه خود به خود دیگری را نیز نابود میکند. اما پس از زرتشت یک دین به نام مزدیسنا بر اساس اندیشه های زرتشت و باورهای آریاییهای پیش از زرتشت ساخته گشت که نمود آنرا در کتابهای یسنا و یشتها و ویسپرد میبینیم. enik ادامه
ایران پیش از آریاییان:.

http://tarikhema.parsiblog.com

آنچه که پیرامون تاریخ ایران در کتاب های تاریخی نوشته شده است ، معمولاً آغاز تاریخ ایران را از ابتدای دوران مادها و یا هخامنشی معرفی نموده و دربارهء اقوامی که پیش از مادها در این سرزمین می زیسته اند بندرت و یا کمتر اشاره ای می شود . ولی بر اثر تحقیقات و پژوهش های بعمل آمده و با توجه به یافته های باستانی ، در نقاط مختلف ایران خصوصاً در منطقه زاگرس ، چنین معلوم می شود که پیش از آمدن ماد ها و پارس ها به فلات ایران اقوام دیگری که خود با آریایی ها نزدیکی داشته اند از مدت ها پیش ، در این نواحی مستقر بوده اند . این اقوام ، دولتی تشکیل داده و در مقابل تهاجمات دولت مقتدر آشور پیوسته مقاومت کرده اند . اقوام فوق در عین حال صاحب تمدن ، فرهنگ و هنر عالی و با شکوهی بوده که آثار و بازمانده های آنها را امروزه به ویژه از منطقه زاگرس می شناسیم .

خیلی پیش تر از استقرار مادها در منطقه غرب ایران اقوامی به نام های گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها به ترتیب از شمال به جنوب در نواحی غربی ایران می زیسته اند . اقوام فوق با هورّیان و اکدی ها و سومری ها که در بین النهرین و سوریه ساکن بودند ارتباط داشته اند . مناطق تحت اشغال و نفوذ لولوبی ها از کوهپایه های شمال دیاله گرفته تا دریاچه ارومیه گسترش می یافت .این اقوام از نظر نژادی از هوری ها جدا شده و احتمالاً با ایلامی ها قرابت داشته اند .

در ادبیات و زبان هِورّی ها ، از لولوبی ها بعنوان بیگانه و دشمن یاد شده و نخستین بار نارامسین نوه سارگن از شاهانِ اکد ( قرن 23 ق.م) در کتیبه مشهورش ، ضمن شرح پیروزی خود از لولوبی ها بحث می کند . enik

گوتی ها

واژه گوتی در هزاره سوم و دوّم پیش از میلاد به یک گروه نژادی معین اطلاق می شده است که در شرق و شمال غربی لولوبی ها و احتمالا ًدر آذربایجان کنونی ایران و کردستان زندگی می کرده اند . اسناد تاریخی نشانگر این است که در هزاره اول پیش از میلاد ، همه اورارتوها و ماناها و مادها را گوتی می گفتند و تنها در کتیبه های سارگن دوّم ، مادهای ایرانی زبان ، از گوتی ها ، مشخص و ممتاز گشته اند . احتمالاً گوتی ها به زبان مستقلی سخن می گفتند که تا اندازه ای با زبان گروه ایلامی ها و لولوبی ها و کاسی ها که در نواحی زاگرس زندگی می کردند قرابت و نزدیکی داشته اند . با تحقیقاتی که ازطرف دانشمندان صورت گرفته این امر روشن شده است که ظاهر بعضی از مردمانی که در عصر حاضر بویژه در آذربایجان زندگی می کنند با تصاویر و مجسمه هایی که از لولوبی ها و گوتی ها به جای مانده است کم و بیش مطابقت می نماید . اقوام مذکور در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد نخستین موج از مهاجرینی بودند که به سرزمین غربی ایران روی آورده اند که بیشتر دانشمندان آنها را آزیاتیک ( آسیایی ) نام نهاده اند ، تا از سایر امواج قومی ممتاز باشند . منشأ این اقوام احتمالاً جنوب دشت های روسیه و سیبری بوده است . enik

در دوره های بعد آنوبانی نی را از پادشاهان گوتی ها دانسته ، او را شهریار شهر کوشه و یا کوتا شمرده اند و در افسانه های بابلی که حاکی از وحشت و ترس مردم بابل از جمله اقوام گوتی است ، آنوبانی نی را بصورت جانوری عجیب رسم کرده اند (در الواح هفتگانه آفرینش).

حمله اقوام گوتی به بین النهرین نخستین هجومی است که تاریخ آسیای غربی کهن از آن یاد کرده است . پیروزی گوتیان بر دشمنان به قدری بر آنها گران آمده است که اوتوهگال پادشاه شهر اوروک در کتیبه خود این اقوام را « مار گزنده کوهستان و متجاوز به حریم خدایان » نامیده است که سلطنت سومریان را به کوه های دوردست بردند وسراسر سومر را کینه و دشمنی افکندند ، علی رغم این نوشته می توان چنین استنباط نمود که عملاً نقش گوتی ها برای مردم اکد در عین حال آزادی بخش و پر ثمر بوده است .زیرا در آن زمان قشر خاصی از حاکمان محلی بین النهرین با در نظر گرفتن منافع خودشان ، با زور و اجحاف به فکر کسب ثروت و قدرت و استثمار مردم بودند .

بنابر این اختلاف شدیدی بین توده های مردم با قشر حاکم بوجود آمده واین اختلافات درون جامعه ، در مردم تنفرو انزجاری شدید نسبت به حاکمان محلی خود ایجاد نموده و عملاً مردم بین النهرین بدون هیچ گونه مقاومت گرایش بیشتری نسبت به گوتی ها پیدا کردند . به خاطر این مهّم بود که در زمان حمله نهایی گوتی ها به به آن سرزمین اکثریت مردم بین النهرین هیچ گونه دفاعی از رهبران خود نکرده وحاضر نشدند به خاطر حفظ منافعِ قشر حاکم ، با گوتی ها بجنگند و به این ترتیب احتمالاً با جان ودل به حاکمیت ایرانی ها تن در دادند . به هر حال گوتی ها در حملات مکرر خود به بین النهرین موفق شدند دوسلسله بزرگ بابل را منترض کنند اوّل سلسله ای که سارگن تأسیس نموده بود دوّم سلسله ای که بنام سومین سلسله اور مشهور بود.

چنین احتمال می رود که گوتی ها نیز همچون لولوبیها از اقوام آزیاتیک (آسیایی) بوده اند ، یعنی نخستین موج از مهاجرین مرکز آسیا ، که آثار بدست آمده از آنها چگونگی وضع ظاهری و نژادی این قوم را روشن می کند . بنابراین جدولی که در شهر نیپور (1) کشف شده ، معتقد ترین و بزرگترین پادشاه گوتی ها آنری داپی زیر(2) نام داشته و قلمرو حکومت خود را وسعتی فوق العاده داده است.

آخرین پادشاه گوتی ها تیریگان ، چهل روز بیشتر سلطنت نکرده و بدست او توهگال پادشاه شهر ارخ(سومر) از پای درآمده است.

 از یادداشت های تاریخی چنین برمی آید که بعد از 125 سال دست گوتی ها از بابل کوتاه شده و پس از بازگشت این اقوام به مسکن اولیه خود یعنی منطقه زاگرس قدرت اولیه خود را احتمالاً از دست داده و با اقوام دیگر هند و ایرانی که در آغاز هراره دوّم پیش از میلاد به منطقه فوق آمده بودند ترکیب شده و ساکنین آن ناحیه را بوجود آورده اند.

پیرامون مذهب گوتی ها اسناد زیادی در بین نیست ، یکی از سلاطین گوتی ها به نام لاسیراب کتیبه ای به خط و زبان بابلی از خود به جای گذاشته و در این کتیبه از خدای گوتیوم و ایشتاروسین ، خدایان بابل در خواست کرده است که آن کتیبه را از فساد نگهدارد .

از آثار باقیمانده چنین پیداست که یکی از پادشاهان این قوم یعنی «لاسیراب» مقداری اسلحه نذر خدای خود کرده است و این تقلیدی از رسم کهن بین النهرین می باشد . enik

لولوبی ها

 

لولوبی ها یا لولوها که آنها را اجداد لور ها نیز شمرده اند ، اقوامی بودند که در زهاب ( کرمانشاه و شهر زور و سلیمانیه و ارومیه مسکن داشتند ، قدیمی ترین اسنادی که در باب این طایفه در دست است یکی کتیبه نارامسین می باشد که در حدود  2500سال پیش از میلاد نوشته شده است . بنابر این کتیبه و بنابر نظریه ژ.دمرگان پادشاه مقتدر ایلام ، شوتروک ناحونته ، { در حوالی سال  1200  پیش از میلاد این سنگ یاد بود تاریخی را ، که در شهر سیپ پار (نزدیک بابل )بوده بدست آورده و به نشانه پیروزی خود ، آنرا به پایتخت خویش (شوش) انتقال داده و بر روی آن سنگ یادبود ، شرح این غلبه را به زبان ایلامی افزوده است . نارامسین در این سنگ شرح لشکر کشی و غلبه خود را بر اقوام لولوبی و سایر طوایف که در اطراف دجله و دیاله مستقر بودند بیان نموده است .

سند دوّم راجع به لولوبی ها ، نقش معروف آنوبانی نی پادشاه آنهاست که در ناحیه ز َهاب باختران واقع شده است . در این اثر مهّم تاریخی که به  ِاستل آنوبانی نی نیز معروف می باشد ، شاه در حضور الهه ایشتار که او را بر دشمنان پیروزی بخشده است ، ایستاده و پا را بر تن دشمنی که بر زمین افتاده نهاده است {البته طرز لباس وزینت جامه شاه و الهه بخوبی نمایان است}. این خدا نیزه ای به دست گرفته و بر آن تکیه کرده و در دست دیگر طنابی گرفته و می خواهد به گردن یکی از اسیران ببندد . اسیران هم برهنه بوده و دست هایشان را از پشت بسته اند و آنها را بوسیله حلقه ای از لبشان گذرانیده شده مثل حیوانات مهار کرده اند . ترجمه خطوط که روی این استل نوشته شده چنین است :

« آنوبانی نی پادشاه توانا ، پادشاه لولوبی ، نقش خود و نقش الهه ایشتار را در کوه باتیر رسم کرده است ،آن کس که این نقوش و این لوح را محو کند به نفرین و لعنت آنو ، آنوتوم ، بل ، بلیت ، رامان ، ایشتار ، سین و َشَمش گرفتار با دونسل او بر باد رواد…»

گذشته از این کتیبه ، اشاره ای که به نام لولوبی شده در قراردادهای سلسله دوّم پادشاهان شهر اور است که در سال 1894.م در تل براک کشف گردید  و تعداد زیادی از این الواح از همان سالی است که پادشاه اور ولایت شمیروم و لولوبی ها را غارت کرد ، این دو شهر را همیشه با هم ذکر می کنند . در رابطه با شمیروم ، لوح مشروح تری به نام لوح نیفر در دست است . با توجه به اثر فوق ، معلوم می شود پادشاه اور که مکرر ولایت را شمیروم را ویران کرده ، اینه سین نام داشته و همین پادشاه کشور را نیز به تصرف خود در آورده است . در قصه خدای طاعون که لوح آن کشف شده است ، نام ولایات ذیل دیده می شود‍: تاندیم ، سوماشتو ، آشورو ، الامو ، کاشو ، گوتو ، لولوبو .

حکام لولوبی ها در زمان نارامسین در تنگه قراداغ که امروز معبر پاگان خوانده می شود و در جنوب شهر زور با سپاه بابلی جنگیدند و نارامسین آنها را به سختی شکست داد و به یادگار این پیروزی شرحی در دامنه آن تنگه حجاری نموده اند (بین راه سلیمانیه و رباط ). enik

کاسی ها

بعد از لولوبی ها و گوتی ها قوم بزرگ و مشهوری که از منطقه کوهستان زاگرس می شناسیم « کاسی ها » می باشد . این قوم نیز همچون گوتی ها مدت چند قرن بر بین النهرین حکومت کرده و در در اوضاع آن نواحی تأثیر بسیاری داشته اند . از اسناد تاریخی چنین بر می آید که نفوذ قوم کاسی در بابل بیش از سایر اقوام بوده است . محل استقرار اولیه این قوم پیش از مهاجرت به زاگرس احتمالاً منطقه جنوب غربی دریای خزر بوده که در هزاره سوّم پیش از میلاد به منطقه کوهستانی زاگرس و از آنجا نیز با عبور از معابر شمال ایلام وارد بین النهرین شده اند . دانشمندان ، زبان کاسی ها را از سلسله زبان های قفقاز محسوب می دارند . یکی از دبیران بابلی فهرستی از لغات کاسی جمع کرده و روی همین اصل چنین معلوم می شود که زبان آنها قفقازی بوده و خیلی نزدیک به زبان ایلامی ها به شمار می آمده است.

از اسناد تاریخی چنین بر می آید که پیش از آنکه کاسی ها به بابل هجوم آوردند نام چندتن از خدایان بابل را به کار برده ولی بسیاری از نام خدایان آنها صریحاً منشاء قفقازی داشته است . از جهات بسیار ، ارتباط کاسی ها را با اقوام هند و اروپایی می توان تصدیق نمود از جمله پرستش اسب بعنوان مظهریت الهی . زیرا که این اعتقاد ، در بابل قدیم نبود و بعد از ورود کاسی ها در آنجا متداول شده است ، از طرفی سایر قبایل هندواروپایی نیز چنین عقایدی را داشته اند . بناباین می توان گفت که کاسی ها با قبایل اقوام " هی تیت ها " و " میتانی " نیز قبلاً در ارتباط بوده اند.

کاسی ها در حوالی سال 1896 پیش از میلاد به بابل حمله نموده ولی بابلی ها ، کاسی ها را دفع کردند ، امّا کاسی ها دست از نقشه خود بر نداشتند و از این تاریخ تا 150 سال نام کاسی ها را در الواح و اسناد بابلی می توان مشاهده کرد. بالاخره احتمالاً در سال 1749 پیش از میلاد پادشاه کاسی موسوم به گاندش به کلی دولت بابل را منقرض کرده و خود به سلطنت نشست و تا سال 1734 پیش از میلاد حکمرانی نمود. از این پادشاه کتیبه ای باقیست که خود را وارث سلاطین بابل معرفی نموده و در مجموع تسلط کاسی ها بر بابل حدوداً 577 سال طول کشیده است .

در سال 1171 پیش از میلاد پادشاه معروف ایلام  کویتر ناحونته به طرف بابل حرکت نمود و آخرین پادشاه کاسی ها را مغلوب و آن دولت را منقرض کرد. بعد از این پیروزی ، کویتر ناحونته و پسرش شوتروک ناحونته به بابل دست یافته و در شهر سیپار استل لوح پیروزی نارامسین را یافته و به بابل بردند و همچنین در این پیروزی ، قانون معروف « حمورابی » نیز به دست این پدر و پسر افتاد .

 حدود قلمرو کاسی ها درست روشن نشده است ، ولی احتمالاً مناطق تحت سلطه و نفوذ آنها در دوران اوج قدرتشان از کوه های زاگرس شروع شده و تا بین النهرین ادامه داشته است . ولی بعد از این که کاسی ها در بابل از امپراتوری ایلامی ها شکست خوردند ، احتمالاً به عقب برگشته و مجدداً در مسکن اولیه خود یعنی کوههای زاگرس استقرار یافته و همچون گوتی ها با اقوام محلی ادغام شده و در نهایت ، توسط مادها قدرت سیاسی آنها از بین رفته است . enik

نتیجه گیری

از آنچه که اجمالاً به آن اشاره شد ، می توان چنین استنباط نمود که در مناطق غربی ایران پیش از آمدن مادها ، اقوامی از قبیل لولوبی ها و گوتی ها کاسی ها به صورت دولتهای کوچک شکست خورده که با مردم محلی در آمیخته بودند ، زندگی می کردند . از طرفی در بخش غربی آنها و نواحی شرقی آسیای صغیر نیز از ابتدای قرن نهم پیش از میلاد امپراتوری بزرگ و قدرتمندی بنام اورارتوها که پایتخت آنها وان ( توشپا ) نام داشت مطرح بودند ، اورارتوها دولت مقتدر را تشکیل داده و در بیشتر مواقع منطقه تحت سلطه و نفوذ آنها تا پیرامون دریاچه ارومیه نیز می رسید .

با توجه به آنچه که گذشت می توان به این اشاره نمود که فرهنگ و هنر اقوام فوق الذکر بویژه اورارتوها که از فرهنگ و تمدن کاملاً پیشرفته ای برخوردار بودند در رشد و ایجاد هنر و فرهنگ ماد ها نقش تعیین کننده ای داشته و ماد ها چه از نظر فرهنگ و چه از لحاظ پیروزی بر علیه دشمنان خود خصوصاً آشوری ها و تشکیل امپراتوری بزرگ ، مدیون اقوام پیش از خود هستند که در منطقه غرب ایران بویژه در منطقه زاگرس می زیسته اند . در این رهگذر « مانایی ها » که در جنوب دریاچه ارومیه استقرار یافته بودند نسبت به ماد ها از قدمت تاریخی بیشتری برخوردار بوده و در شکل گیری هنر و فرهنگ ماد ها ، بویژه هنر معماری نقش به سزایی داشته و در جنگ ماد ها بر علیه آشوری ها نیز ، ماناها جزو متحدین مادها ، به حساب می آمدند . ماناها نیز ، همچون ماد ها شاخه ای از اقوام آریایی بوده و از لحاظ فرهنگ با مادها قرابتی داشته اند . کاوش های باستان شناسی در حسنلو ، که توسط حاکمی و دایسون صورت گرفته است ، اطلاعات زیادی را پیرامون هنر و فرهنگ ماناها ، در اختیار باستان شناسان قرار داده است . البته طبقات فرهنگی زیادی در حسنلو ، پیرامون استقرار ها شناسایی گردیده که از آن میان طبقه 111، از لحاظ گاه نگاری ، همزمان با مادها می باشد  . بنابر این علی رغم اینکه تأثیر شدید هنر اورارتوها در سطوح مختلف ، در هنر ماناها مشاهده می شود ولی در بعضی جنبه ها بویژه هنر معماری ، مادها ، در ساختنِ آپاداناهای نوشیجان تپه ، تحت تأثیر معماریِ محلیِماناها قرار گرفته اند . enik


مجسمه ی ابولهل ::.



یکی از آثار بسیار زیبایی که در روبه روی هرم بزرگ قرار دارد مجسمه ی ابولهل است این مجسمه از لحاظ معماری بسیار زیبا می باشد و طبق مدارک به دست آمده این مجسمه وظیفه ی محافظت از اهرام مصر وقبر خفو را دارد.
فرعون به خاک سپرده می شود :
مصریان قدیم می پنداشتند که وقتی کسی می میرد باید از بدن او نگهداری کرد تا روحش بتواند به زندگی پس از مرگ ادامه دهد. ازهمین رو اندام های داخلی بدن مردگان مانند قلب وکلیه و کبدو... را از بدن خارج می کردند وآن را با روشی مخصوص به نمک آغشته می کردند. سپس بدن را با پارچه های کتانی نوار پیچ می کردند بدین ترتیب بدن مرده مومیایی می شد. عاقبت شده به همراه لباس و غذا و وسایل دفایی مورد نیاز او به خاک سپرده می شود.یال هرم خفو ٢٣٠متراست ومساحت قاعده ی آن بزرگتر از مساحت نه زمین فوتبال است.
بعد از کشف جسد خفو در زیر هرم او یک کشتی پیدا شد که برای رد شدن خفو از رود نیل قرارداده شده بود.

 


تاریخ با من چی کار کرد؟:.

با  سلام و درود بر آفریدگارم و شما

            شاید یاین اولین گفته من در وبلاگم باشه !

من انی کاظمی هستم (eni kazemi) بطور خلاصه انی کا (eni k) در وبلاگ هستم.

عاشق بی حد تاریخ باستان هستم و این رو از سوم راهنمایی بطور دقیق فهمیدم :

روزی که رفته بودیم قلعه دوم پدرم (روحش شاد) که در زلزله1369 نابود شد خرابه ها را زیر و رو کردم حتی یه جا رو هم بدون گشتن نگذاشتم ، روزسیزده بدر بود اولین بار بود به اون جا میرفتم ، وقتی از کاوش دست برداشتم عصر شده بود و از صبخ مشغول گشتن بودم و دلیل هم این بود که معماری  چه جوری بود (البته من نمی دونستم جایی رو که مگردم قلعه خانی بابا مه)، خلاصه برگشتم پیش خانواده و فامیل ها ، شروع کردم به توصیف:آره یه جایی هست اونجا 1*1متره خیلی کوچیکه عین زندانه(و زندان هم بوده) ، اتاق ها گچ بری دارن که خراب شدن ، طاقچه زیاد داره ، دروازه ورودی عین جایی که آخوند در مسجد نماز می خونه(محراب)و یه جایی هم هست که اسبها علف می خوردن و در ورودی دوطبقه است ، چهار تا برج دیدبانی داره که با پله دایره ای و باریک بالا میشه رفت که چون ازخشته داره خراب میشه و... همین طور داشتم می گفتم، دیدم همه کف کردن و حال می کنن  ، یکی از فامیل ها گفت این آخرش دزد آثار میشه،،، اینجا بود که یواش یواش فهمیدم عاشقم ولی نمی دونم به چی !!!
تا این که فهمیدم به حادثه ها خیلی علاقه دارم کتاب هایی مانند عجیب تر از علم ، مثلث برمودا (که الان هم آرزومه که به اونجا برم و بدونم چی هست و مرگ هم برام مهم نیست) خلاصه فهمیدم که به حادثه ها علاقه دارم ولی بازم نتونستم احساس جالبی پیده کنم ، تا اینکه دوباره رفتیم به کاخ بابا ، به این فکر کردم که واقعا از تاریخ به اندازه بز سر در نمیارم .......

من دوست دارم یه وبلاگ بسازم که از همه جهان تا جایی که ممکنه مطلب داشته باشه خب از مصر و پارس و یونان خیلی اطلاعات هست ولی در مورد سومریان ، بابلیان ، آکدی ها ، سامی ها ، فینیقی ها ، اوراتورها ، مانایی ها ، گوتی ها، اقوام مانایی در مکزیک که بزرگترین هرم جهان را ساختند ، شرق آسیا ، مانند: تمدن چین وهند  ،و مهمتر از همه ایلامی که شاید قدیمیترین حکومت در خاک ایران باشند و البته فقط در مورد باستان می خواهم بنویسم یعنی قبل از میلاد مسیح بزرگ.
 دوستم در حال طراحی یه قالب خوب برای وبلاگه که همین جا از آرمین تشکر می کنم .

خیلی دلم می خواد وبلاگم رو کامل کنم ولی تایپ خیلی طول می کشه .

خیلی دوست دارم ازم سوال بشه، انتقادی که شاید از من بشه: این مطلب رو دزدیدی؟ البته باید بگم گاهی اوقات بله چون می خوام وبلاگ جامع باشه و وقت ندارم که همه چی رو بگم و بنویسم البته خیلی از نظرام با  مطالب دیگران متفاوته چرا که من نظر خودم رو نمی نویسم و فقط با کسانی که در ارتباط باشم در میان می گذارم

دوست ندارم وبلاگ رو بخدا بسپارم و تا جایی که ممکنه هر روز مطلب یا آپلود میکنم .اگه حوادث خاصی پیش نیاد.

 


برخی از شاهان ماد:.

 

دیا اکو

هرودوت تاریخ نویس یونانی می گوید :: دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستایی که در آ» زندگی می کردند و سپس همه افراد قبیله اش برای رفع دعواهایشان ؛ به او مراجعه می کردند . وی چون قدرت خویش را دریافت  شایعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری میان افراد صرف کند . از این رو از کار داوری کناره گرفت . به دنبال این اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گردید . روئسای طوایف و قبایل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنیم که دیگر داوری چون دیوکس ( دیااکو ) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از شوری که کردند به این نتیجه رسیدند که از دیوکس ( دیااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه به آنها حکومت کند و جلو این دزدان و غارتگران را بگیرد پس به منزل وی رفته و تقاضایشان را با او در میان گذاردند . دیوکس هم که دقیقا همین انتظار را داشت گفت من برای قبول این کار چند شرط دارم که باید عملی کنید . اول اینکه برایم قصری بسازید و برایم سربازانی محیا سازید تا از من حمایت و پاسداری کنند . این شروط را روسای قبایل قبول کردند و دیوکس ( دیااکو )‌ از این تاریخ به بعد شاه مادها شد . اولین اقدام شاه جدید فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پایتخت بود . وی برای این منظور همدان را که یونانی ها اکباتانه میگویند جهت پایتخت برگزید . البته دیوکس ( دیااکو‌ ) از قرار معلوم این شهر را بنا نکرد زیرا این شهر در کتیبه تیگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعیت آن افزود ؛ نام هگمتانه  به معنی جای اجتماع می باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوایف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جدید احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه ای بنا گردید . این شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت دیوار تو در تو داشت که دیوارهای درونی به ترتیب مشرف بر دیوارهای بیرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترین دیوار از بقیه دیوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاین او در آنجا نگهداری می شد ؛ درون هفتمین دیوار واقع شده بود . این دیوار کهدرونی ترین دیوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه دیوارهای دیگر مانند برج بیروس نیمرود رنگهای روشن داشتند . این کنگره ها و بویژه رنگ های آن در نزد بابلیان نمادهای خورشید و ماه و سیارات بودند اما در نزد مادها این گونه رنگ آمیزی صرفا وام گیری هنری بوده . دیوکس ( دیااکو ) ؛ در این کاخ مراسمی برای بار نیز مقرر می داشت که احتمالا به تقلید از دستگاههای آشور بوده است . در این کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پیامگذاران به شاه می دادند . بدین منظور این آیین تشریفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و اخترام در دل مردم القا کنند

دیوکس ( دیااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی ( ۶۵۵ - ۷۰۸ ق . م ) فرصت آن را داشت که قبایل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به ملیت واحدی مبدل کند . اگر او همان دیااکویی نباشد که در کتیبه های آشوری از آن نام رفته لا اقل این خوش اقبالی را داشته که آشوریان به وی نپرداختند ( نجنگیدن ) زیرا سناخریب در جنگ بابل  و ایلام  ( سوزیانا آن قدر گرفتار بودند که دیگر مجال اندیشیدن به کوههای بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهدید می کرد ؛ اعزام نیروی آشوری یه اللیپی یعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقیه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت بطوری که آشوریان هیچ بهانه ای برای مداخله نیافتند .

فره ور تیش

پس از دیوکس ( دیااکو ) پسرش فرورتیس که نام نیای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سیاست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نیز مانند پدر به فتح و جذب دیگر قبایل ماد که در فلات ایران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در این راه ولایت پارس را که با سکنه آن خویشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با این پیروزیها شجاع و دلیر شده بودند کوشیدند تا یوغ بندگی را از گردن خویش بردارند و در رسیدن به این هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهیان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ایلام را مغلوب و مطیع کرده بودند و از انضباط شدیدی برخوردار بودند و نیز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسیار خطرناک بشمار می رفتند . در نتیجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتیس ( فرااورت ) ؛ پس از بیست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسید و بیشتر سپاهیانش نابود گردیدند . پس از کشته شدن فرورتیس ؛ هوخشتره (  کیاکسار ) که مدیری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسید . شکستی که به قیمت جان فرااورت ( فرورتیس ) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمین دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهیان منظم بر نمی آیند ؛ از این رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکیل دهد ؛ پیادگانی که هر یک به کمان و شمشیر و یک یا دو زوبین مسلح بودند و سوارانی که در سایه پرورش اسب که در میان مادها رایج بود ؛ پیش از سواره نظام دشمن بودند . لشکریانی که به تیر  و کمان مسلح بودند که در همه شرایط ؛ در حمله و عقب نشینی بسوی دشمن تیراندازی کنند .

کیاکسار

هوخشتره ؛ سپاهیانش را با سخت در ایستادن در برابر آشوریان آموده می کرد . این سیاست درنگ و معطلی سرانجام آن فرصت مناسب را که پادشاه بدنبالش بود پیش آورد و سپاهیان وی بر سرداران آشور بانیپال پیروز شدند . هوخشتره به آشور تاخت و شهر نینوا را به محاصره گرفت . دور گرفتن نینوا تنها محاصره و پژواکی بود که به روایت ناحوم و از طریق تورات بدست ما رسیده است . اگر هوخشتره را فورا به کشورش که مورد تاخت و تاز سکاها ( اسکیت ها ) قرار گرفته بود فرا نمی خواندند ؛ او می توانست با ادامه محاصره نینوا و قحطی افکندن در شهر موفق به گشودن آن گردد . سکاها با گذشتن از قفقاز از طریق گذرگاه دربند به آذربایجان تاخته بودند . پادشاه ماد در شمال دریاچه ارومیه به مقابله آنها شتافت ؛ اما در شمال دریاچه ارومیه به مقابله آنها شتافت ؛ اما از آنها شکست خورد و ناگزیر به شرایط فاتحان تن در داد ( ۶۳۳ ق . م )‌ اسکیت ها تا کنار دریای مدیترانه رسیده بودند و چنانکه اسناد تاریخی نشان می دهد قلاع و استحکاماتی وجود نداشت تا در برابر این سیل ویرانگر ایستادگی کند . این وحشت هنگامی  به پایان رسید که هوخشتره به حیله توانست در مقابل آنها پیروز شود . وی مادی یس پادشاه سکاها و فرماندهان سپاهش را به ضیافتی فراخواند ؛ در مهمانی آنها را از باده مست کرد و سپس همه را در مستی کشت  ( نقل از تاریخ هرودوت ) سکاها بی سردار مانده بودند و علی رغم مقاومت سرسختانه ای که کردند سرانجام حدود سال ( ۶۱۵ ق . م ) مغلوب و منهدم گشته و پس از ۲۸ سال اشغال نواحی شمال غربی ایران عاقبت از آنجا بیرون رانده شدند .

آشور بانیپال حدود سال ۶۲۵ ق .م درگذشت ؛ در ایام فرمانروایی جانشین او ساراکس ؛ بنوپلسنر ؛ جاکم بابل سربر افراشته و خود را شاه خواند . وی نخست علیه مهاجمان ناشناخته ای که از دهانه های دجله و فرات می آمدند لشکر کسید ؛ ولی بعلت ناتوانی بعدها مادی ها را به یاری خویش طلبید و در نتیجه هوخشتره به او پیوست . نینوا در محاصره افتاد و هنگامی که پادشاه آشور مقاومت را بیهوده دید ؛ خرمنی از آتش برافروخت ؛ خود و خانواده اش را در آن افکند و به هلاکت رساند . در نتیجه در سال ۶۰۶ پیش از میلاد پایتخت آشور به اشغال سپاهیان دشمن در آمد و با خاک یکسان گردید و چنانکه از لوح استوانه بنونید پلسر ؛ حاکم بابل بر می آید دیگر شهر ها و معابدی که پلسر را یاری نکرده بودند به سرنوشت پایتخت آشور گرفتار آمدند . از این تاریخ مادها بر بخش بزرگی از آسیای غربی فرمانروایی یافتند . بنوکد نصر ( بخت النصر ) پسر و جانشین بنوید پلسر ؛ عقد اتحادی با آنها منعقد کرد و با ؛؛ آمی تیس ؛؛ دختر هوخشتره ازدواج کرد ؛ در حالیکه بابلیان دشت ها را در تصرف خویش داشتند . مادها نیز از فرصت استفاده نموده تمامی سرزمین ایران را به تصرف خود در آورده و بتدریج از یکطرف به ارمنستان و از طرف دیگر تا مرکز آسیای صغیریعنی کاپادوکیه پیش رفتند . فتح تمامی این مناطق برای مادها آسان تر بود ؛ زیرا کیمری ها ( سیمری ها )‌ و اسکیتها ( سکاها )‌ تمامی بلاد آباد و مناطق مذکور را غارت و ویران کرده بودند و پیش از آمدن مادها مناطق فوق چنان دستخوش هرج و مرج و بی نظمی شده بود که قدرت ایستادن در برابر مهاجمان خارجی را نداشت . پیشروی مادها در کنار رود هالیس ( قزل ایرماق کنونی )‌ که خود را با مملکت جنگجو و قدرتمند لیدی رودررو دیدند متوقف کردید . پادشاه لیدی در آن زمان آلیاتس نام داشت که از پادشاهان مقتدر آن زمان بشمار می رفت . البته جنگ میان لیدی و ماد شش سال طول کشید . و در این مدت هیچ یک از طرفین بر دیگری پیروزی نیافت . در سال هفتم ؛ کسوفی پدید آمد که گویند تالس میلتس فیلسوف یونانی آن را پیشگویی کرده بود ( ۵۸۵ ق . م ) طرفین از این کسوف ترسیدند و دست از جنگ کشیدند و پس از گفتگویی چند و میانجی گری پادشاه بابل بین دو طرف صلح برقرار شد و رودخانه هالیس ؛ مرز بین دو دولت  تعیین شد . یکسال بعد از انعقاد قرارداد با دولت لیدی هوخشتره در گذشت ( ۵۸۴ ق . م )‌ او می بایست شخصیتی پر توان و قدرتمند و همچنین سازماندهی برجسته بوده باشد ؛ زیرا ماد را که مغلوب آشوریان و سکاها بود ؛ به چنان پایگاهی رساند که بر هر دو دست یافته ؛ سکاها را از قلمرو خود بیرون و نینوا را فتح کرد و نیمی از آسیای صغیر را به تصرف خود در آورد هرودوت می گوید که هوخشتره ؛ هسته های جداگانه ای از تیر اندازان و سواران را که در گذشته همه با هم می جنگیدند تشکیل داد .

 

آژی دهاک   /   آستیاگ  

جانشین کیاکسار ( هوخشتره )  در مدت ۳۵ سال سلطنت خود از یک طرف به سیاست جهانگشایی را دنبال کرده و از سوی دیگر به سر و سامان دادن وضع داخلی کشور پرداخت . او چون بنا به قرارداد صلحی که پدرش با پادشاه لیدی بسته بود نمی توانست به آسیای صغیر دست یابد سپاهیان خوذ را برای فتح بین النهرین و شمال سوریه گسیل داشت . حکومت آستییاگ در تاریخ ماد دوران اوج مادها را نشان میدهد . در زمان حکومت این پادشاه قلمرو مادها در شرق به نواحی مرکزی فلات ایران در غرب به رود هالیس و در جنوب تا خلیج فارس گسترش یافته بود . آستییاگ در طول حکومت خود کوشش کرد تا از قدرت نامحدود اشراف بکتهد روی همین اصل با آنها به گونه ای خودکامه رفتار می کرد و در عین حال قدرت روحانیون ( مغ ها ) رو به فزونی می رفت . در چنین شرایطی قسمتی از اشراف ماد به رهبری یکی از خویشاوندان شاه و فرمانده ارتش به نام گارپاگا تماس هایی با شاه پارس یعنی کورش دوم برقرار کردند و به این ترتیب کورش علیه پادشاه ماد به پا خواست .سه سال پس از این قیام به سال ۵۵۰ قبل از میلاد هنگامیکه آستییاگ  به پارس لشکر می کشید ارتش تحت فرمان او علیه پادشاه ماد شوریده  او را دستگیر کرده   و به کورش تسلیم کردند این مطلب را یک تاریخ نگار بابلی گفته اما بنا بگفته هرودوت فقط قسمتی از ارتش ماد که جزو توطیه کنندگان نبودند بسختی با پارس ها جنگیدند و دیگران آشکارا به آنها پیوستند . بهر حال کورش دوم پادشاه هخامنشی در این نبرد پیروز شده و دولت هخامنشی جایگزین مادها شده .enik


<   <<   81   82   83   84   85   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]